بارون گروپ
باران که میبارد دلم برایت تنگ تر می شود راه می افـتم بدون ِ چتر ؛ من بـغض میکنم ؛ آسمان گـریـه . . .
بارون گروپ
مي روم… به کجا…؟ نمیدانم… حس بدی ست… بی مقصدی…! کاش نه باران بند مي آمد… نه خیابان به انتها مي رسید
بارون گروپ
باران که میزند ؛ هـمه چیز تازه می شود حتّی داغِ نبودن ِ تو . . .
بارون گروپ
کاش باران بودم و غم پنجره را میشستم و به هر کس که پس پنجره غمگین مانده از سر عشق ندا میدادم پاک کن پنجره از دلتنگی که هوا دلخواه هست گوش کن باران را که پیامی دارد دست از غم بردار زندگی کوتاه هست باز کن پنجره را روز نو در راه هست
بارون گروپ
هر کجا هستم٬باشم آسمان مال من است پنجره٬فکر٬هوا٬عشق زمین مال من است چشمها را باید شست جور دیگر باید دید چترها را باید بست زیر باران باید رفت